English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6853 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
time base U مبدا زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
propagation delay U 1-زمان لازم برای فاهر شدن خروجی در دروازه منط قی پس از اعمال ورودی . 2-زمانی که بیت داده روی شبکه از مبدا به مقصد می رود
Other Matches
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
origins U مبدا
of U از مبدا
datum U مبدا
era U مبدا
eras U مبدا
proveance U مبدا
provenience U مبدا
origin U مبدا
refrence U مبدا
certificate of origin U گواهی مبدا
source file U فایل مبدا
epochs U مبدا تاریخ
epoch U مبدا تاریخ
home record U رکورد مبدا
origins U منشا مبدا
proximal U نزدیک مبدا
origin U منشا مبدا
offspring U مبدا منشا
cerebellar peduncles U فخذین مبدا نخاع
it is of doubtful proveance U مبدا ان مشکوک است
cerebral peduncles U ساعدین مبدا نخاع
prime meridian U نصف النهار مبدا
prime meridian U دایره نیمروز مبدا
polygeny U تعد د مبدا بشر
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
polygenetic U دارای چندین مبدا
the christian era U مبدا تاریخ میلادی
port U مامن مبدا مسافرت
machine address U محل یک شی در رابط ه با مبدا
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
offsetting U مبدا نقطه شروع مسابقه
offset U مبدا نقطه شروع مسابقه
basing point U نقطه مبدا برای قیمت
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
messages U انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
message U انتخاب مسیر مناسب بین مبدا و مقصد پیام در شبکه
free docks U نوعی قرارداد که در ان کالا را دربندر مبدا به بندرگاه تحویل می دهند
switching U بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
reference U آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
references U آدرس تبدیل در برنامه که به عنوان مبدا یا پایه برای سایرین است
vectors U سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
vector U سیستم رسم کامپیوتری که از طول خط و جهت آن از مبدا برای رسم استفاده میکند
semicompiled U برنامه تبدیل شده از برنامه کد اصلی که حاوی توابع کتابخانهای و... نیست که در کد مبدا استفاده می شوند
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
ABC U پایه کار مبدا کار
onetime U یک زمانی
time sense U حس زمانی
monomial U یک زمانی
synchrony U هم زمانی
on <prep.> U در [زمانی]
timeline U خط زمانی
sometime U یک زمانی
simultaneeity U هم زمانی
synchronization U هم زمانی
time limits U حد زمانی
eternity U بی زمانی
temporal U زمانی
time limit U حد زمانی
whilom U یک زمانی
contemporaneousness U هم زمانی
eternities U بی زمانی
temporal maze U ماز زمانی
timetabled U برنامه زمانی
flashbacks U وقفه زمانی
flashback U وقفه زمانی
spatiotemporal U فضایی و زمانی
temporal sign U علامت زمانی
schedule U برنامه زمانی
yore U در زمانی بسیاردور
interval U فاصله زمانی
continuous time U با پیوستگی زمانی
scheduled U برنامه زمانی
clock paradox U پارادکس زمانی
timetables U برنامه زمانی
schedules U برنامه زمانی
time sharing U اشتراک زمانی
timetable U برنامه زمانی
temporal U جسمانی زمانی
timetabling U برنامه زمانی
discrete time U با گسستگی زمانی
time limits U محدوده زمانی
time limit U محدودیت زمانی
time limits U محدودیت زمانی
lapses U فاصله زمانی
lapse U فاصله زمانی
time scale U مقیاس زمانی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی
time scales U مقیاس زمانی
in a short time U در اندک زمانی
time lag U تاخیر زمانی
time lags U تاخیر زمانی
lapsing U فاصله زمانی
time lag U فاصله زمانی
time lags U فاصله زمانی
time limit U محدوده زمانی
unit of time U واحد زمانی
When I came in U زمانی که من تو آمدم
timer switch U کلید زمانی
time table U جدول زمانی
time series U سریهای زمانی
time score U نمره زمانی
time schedule U برنامه زمانی
time pressure U فشار زمانی
time quantum U ذره زمانی
time priority U تقدم زمانی
pressure of time U فشار زمانی
time priority U اولویت زمانی
time preference U ارجحیت زمانی
time slice U برش زمانی
timetrend U روند زمانی
timed U زمانی موقعی
vintage model U الگوی زمانی
time yield limit U حد تسلیم زمانی
time yield U تسلیم زمانی
times U زمانی موقعی
time frame U چارچوب زمانی
time frames U چارچوب زمانی
time U زمانی موقعی
time study U بررسی زمانی
time preference U رجحان زمانی
throughput time U اشتراک زمانی
no longer U نه بیشتر [زمانی]
time division multiplexing U تسهیم زمانی
lags U تاخیر زمانی
time disorientation U گم گشتگی زمانی
time dilation U پارادوکس زمانی
lagged U تاخیر زمانی
lag U تاخیر زمانی
timeline U تسلسل زمانی
time constant U ثابت زمانی
time bar U محدودیت زمانی
time division multiplex U تسهیم زمانی
time preference U ترجیح زمانی
time jitter U اختلال زمانی
time fuse U ماسوره زمانی
time horizon U افق زمانی
time interval U فاصله زمانی
time path U مسیر زمانی
time flutter U اختلال زمانی
time fire U تیر زمانی
no longer U نه دیگر [زمانی]
time estimation U براورد زمانی
time error U خطای زمانی
capacitive time constant U ثابت زمانی فرفیت
monsoons U باد وباران زمانی
age hardening U سخت گردانی زمانی
chronological U دارای ربط زمانی
vintage model U الگوی مقطع زمانی
monsoon U باد وباران زمانی
asynchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی ناهمگام
serve time <idiom> U زمانی رادرزندان بودن
time lags U فاصله زمانی مرده
time lag U فاصله زمانی مرده
chronological U ترتیب زمانی وقوع
synchronizes U انطباق زمانی داشتن
synchronize U انطباق زمانی داشتن
synchronising U انطباق زمانی داشتن
synchronises U انطباق زمانی داشتن
synchronised U انطباق زمانی داشتن
time division multiplexing U انتقال چندتایی زمانی
timing U برنامه ریزی زمانی
time series data U امار سریهای زمانی
time series analysis U تحلیل سریهای زمانی
time sampling U نمونه گیری زمانی
magnetic time relay U رله زمانی مغناطیسی
since he was in petticoats U از زمانی که بچه بود
aging U سخت گردانی زمانی
time fire U تیراندازی با گلوله زمانی
o technique U تحلیل عوامل زمانی
input time constant U ثابت زمانی اولیه
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
cross sectional data U داده ها در یک مقطع زمانی
cotidal U دارای هم زمانی در طغیان اب
tdm U تسهیم زمانی ultiplexing
low time constant U ثابت زمانی کوچک
chronologic U دارای ربط زمانی
distributed lag U توزیع فاصله زمانی
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
high burst U تیر زمانی بالا
time slicing U برش زمانی زدن
time slicing U تقسیم بندی زمانی
inductive time constant U ثابت زمانی القا
final U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
synchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
time constant of an exponential quantity U ثابت زمانی یک کمیت نمایی
social rate of time preference U نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
strain age hardening U سخت گردانی کرنشی زمانی
strain age harden U سخت کردن کرنشی زمانی
finals U رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
time out of minds U زمانی که کسی یاد ندارد
valve duration U مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
time utility U بهره گیری از شرایط زمانی
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
Recent search history Forum search
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1معنی اصطلاحی nonconversation چیست؟
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
1چه زمانی باید اتاق تحویل بدم
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com